جدول جو
جدول جو

معنی فت فت - جستجوی لغت در جدول جو

فت فت
آهسته و بشتاب گفتن چیزی
تصویری از فت فت
تصویر فت فت
فرهنگ لغت هوشیار
فت فت
نجوا صدای آهسته و در گوشی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ کَ دَ)
آهسته و بشتاب چیزی را به کسی گفتن و غالباً با نیتی بد. (یادداشت بخط مؤلف). پت پت یا پچ پچ کردن. نجوی
لغت نامه دهخدا
(فَ فِ)
رازها. یقال: بینهم فتافت، ای اسرار لاتسمع ولاتفهم. (منتهی الارب). گفتگوهای پنهانی. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فتافت
تصویر فتافت
پچ پچ ها سخن زرگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فت فت کردن
تصویر فت فت کردن
آهسته و بشتاب گفتن چیزی بکسی و غالبا با نیتی بد
فرهنگ لغت هوشیار
عروس بزک کرده و پرافاده
فرهنگ گویش مازندرانی